گردآورنده: موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت





 

بايد آنهايي که در همه ممالک هستند، آنهايي که دلشان براي ملّتها مي‌تپد، آنهايي که به اسلام اعتقاد دارند و براي اسلام مي‌خواهند خدمت کنند، هر کدام در محل خودشان، ملّت خودشان را بيدار کنند؛ تا ملّت، خودشان را که گم کرده‌اند، پيدا کنند.

ملّتها خودشان را گم کرده‌اند، مملکت خودشان را گم کرده‌اند. هرچه در ذهنشان وارد مي‌شود، اين [است] که نمي‌شود با اين قدرتها طرف شود، اينها چه‌ها و چه‌ها خواهند کرد. بايد از مغز ملّتها اين «نمي‌شودها» را بيرون کرد و به جاي آن، «مي‌شودها» را گذاشت. نه، مي‌شود اين کار را کرد. يک ميليارد جمعيت - تقريباً - جمعيت مسلمين با دارابودن آن همه امکانات و آن سرزمينهاي وسيع و آن مخازن زيرزميني وسيع و آن پشتوانه اسلامي - الهي، نبايد در ذهنشان بيايد که نمي‌شود. اين قدرت بزرگ شيطاني شوروي، که با تمام قوا افعانستان را مي‌خواهد خفه کند، نتوانسته است. ملّت اگر يک چيزي را نخواهند، نمي‌شود تحميلشان کرد. بايد ملّت را بيدار کرد تا بخواهند. ملّت ما هم قبل از بيست سال، خواب بود، توجّه نداشت. از بيست سال به اين طرف هي گفتند، گويندگان گفتند، علما گفتند، دانشگاهيان گفتند، کم‌کم رسيد به تظاهرات، کم‌کم رسيدن به ريختن در خيابانها، کم‌کم رسيده به «الله اکبر»، و قدرت بزرگ شيطاني در مقابل «الله اکبر» نتوانست بماند؛ و همه مي‌خواستند بماند. من مطلّع بودم همه قدرتها مي‌خواستند که اين نوکري که براي همه‌شان خدمتگزار بي‌چون و چراست، در ايران بماند تا منافعشان را ببرند و هرچه ما ذخاير داريم آن را به رايگان ببرند، لکن ملّتها وقتي نخواهد، نمي‌شود. (1)

امروز تکليف همه شما آقاياني که از خارج تشريف آورديد، شعراي شما، نويسندگان شما، گويندگان شما، اين است که شعرا در اشعارشان قاضاياي اين انقلاب را منعکس کنند؛ اگر توانستند در مجامع عمومي‌ و اگر نتوانستند حتي در مجامع خصوصي هم محفوظ بماند براي نسلهاي آتيه‌اي که فرزندانشان الآن بعضي‌شان از کوچولوهايي که در 22 بهمن متولد شده‌اند، و آنهايي که در طول تاريخ مي‌آيند. بايد مردم را، مردم جهان را، مستضعفان جهان را آگاه کنيد، آگاه کنيد به اينکه چه مصايبي بر اينها وارد شده است و در تحت چه شرايطي زندگي مي‌کنند و آنان که به آنها حکومت مي‌کنند تحت چه شرايطي هستند و وضع زندگي ماليشان چطور است. (2)

آنهايي که از دولتهاي اسلامي ‌هستند، ذخاير خودشان را به کجا خرج مي‌کنند و در جيب کي مي‌ريزند، در عين حال که ملّتهاي آنها گرسنه هستند، ملّتهاي آنها فقير هستند و بسياري از آنها از گرسنگي تلف شدند و اينها ذخاير خودشان را، ذخايري که مال خود اين ملّت است و آنها غاصب هستند، به جاي اينکه براي ملّت خودشان ولو عشري از اعشار آن را خرج مي‌کردند و اينها به رشد مي‌رسيدند، تماسش را تسليم مي‌کنند به آنهايي که دشمن اسلام‌اند.

شعرا در طول تاريخ بايد بنويسند اين امور را و به شعر، مردم را بيدار کنند و نويسندگان اگر مي‌توانند در نطقها و نوشته‌هاي خودشان، در مجامعي که مي‌روند در شهرهاي خودشان، در کشورهاي خودشان مسائل ايران را ابلاغ کنند؛ و اگر نمي‌توانند در کتب و رساله‌هاي خودشان ثبت کنند که بعدها وقتي که مردم در نسلهاي بعد مي‌آيند، ببينند که دشمنهاي آنها کي هست و دوستان آنها کي و تکليف آنها با دوستانشان و دشمنانشان چيست.

اگر ما در تبليغ قصور کنيم، اگر ما در گفتن و نوشتن شعر و نثر و همه نحو نوشتن و گفتن قصور کنيم، ما مديون نسلهاي آينده هستيم که ممکن بود با نوشته‌هاي شما، با نوشته‌هاي نويسندگان عزيز و با اشعار آنها، بيدار بشوند و مطلع بشوند بر اينکه بر اين ملّتها در اين زمان چه گذشته است و ماها چه تحمل رنجها کرديم، بلکه آنها درصدد علاج برآيند، و امروز نيز ما بايد درصدد علاج برآييم. (3)
همه شما و همه ملّتهاي ضعيف دردها را مي‌شناسند، مي‌دانند که از کجا صدمه مي‌بينند و کي به آنها صدمه مي‌زند و چه رژيمي‌ آنها را تحت فشار قرار مي‌دهد، و درمان را بايد بدانند که تا جهان مبتلا به اين جنايتکاران است و وابستگان به اين جنايتکاران، روي خوش نخواهد ديد و ما همه شماها که نويسنده هستيد و خصوصاً شعرا که لسان شعر بالاترين لسان است، بايد مردم را آگاه کنيم، نسلهاي فعلي را، نسلهاي آينده را و بنا بگذاريم بر اينکه اگر نمي‌شود در جوامع عمومي، از جوامع خصوصي و از افرادي که با آنها آشنا هستيم شروع کنيم، و شمه‌اي از اين مسائلي که در ايران وارد شده، واقع شده است، از مصيبتهايي که در زمان رژيم سابق واقع شده است - و شايد بسياري از شما بدانند - با مصيبتهايي که در اين زمان واقع شده است و دارد واقع مي‌شود مردم را آگاه کنيد.
و از شيوه مبارزه‌اي که در اينجا شروع شد از اوّل، و به خواست خداي تبارک و تعالي تا اينجا که آمده است هر روز رشد کرده است، اين شيوه را به آنها گوشزد کنيد، لازم نيست که ابتدائاً يک عده کثير باشند، عده‌هاي کوچک و افراد کم، کم‌کم اين قطره‌ها با هم جمع مي‌شوند و دريا تشکيل مي‌دهند. (4)

اکنون بر علماي اسلام و نويسندگان و دانشمندان و هنرمندان و فيلسوفان و محقّقان و عارفان و روشنفکراني که از اين مسائل رنج مي‌برند و به حال اسلام و مسلمين تأسّف مي‌خورند، در هر منطقه و داراي هر مذهب و مسلکي که هستند، لازم است براي جلوگيري از اين خطر عظيم که اسلام و مسلمين گرفتار آن هستند دامن همّت به کمر زنند، و با هر وسيله‌ي ممکن در مساجد و محافل و مجالس عمومي‌ مسلمانان را هشدار دهند و از آنان غفلت‌زدايي نمايند،

و آنان را براي يک نهضت عمومي‌ اسلامي‌ مهيّا کنند و بايد بدانند که اين امري است ممکن و شدني، ولي محتاج به کوشش و فداکاري مي‌باشد. ملّت ايران - أعزّهم الله - راه عذرها را مسدود نموده، و اثبات نمود که در مقابل قدرتهاي بزرگ مي‌توان ايستاد و حقّ انساني خود را بازپس گرفت و با اتّکال به قدرت لايزال حق تعالي، که وعده‌ي نصرت به شرط آنکه حق را ياري دهيم عنايت فرموده است، هراس به خود راه ندهند که يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ. و براي تحقّق اهداف اسلامي، که در مقدّمه آن کوتاه کردن دست قدرتمندان منحرف و مخالف اسلام از کشورهاي اسلامي ‌و رفع موانع داخلي و خارجي مي‌باشد، همّت گمارند؛ و با احزاب و حکومتها و گروهها و اشخاصي که با نهضتهاي اسلامي، که بحمدالله تعالي در آستانه‌ي رشد و شکل‌گيري است، مخالفند مقابله نموده، و مبارزه‌ي با آنان را در سرتاسر جهان سرلوحه‌ي برنامه‌هاي خود قرار دهند؛ و مطمئن باشند که با وعده صريح خداوند تعالي، توفيق پيشرفت حاصل شود و مظلومان از دست ستمگران نجات يابند. (5)
بايد کاري کرد که ملّتها هرجا هستند، ملّتها بفهمند تکليف خودشان را. اگر بخواهيد و بخواهند و دانشمندها بخواهند و علماي همه‌ي بلاد اسلامي‌ و دانشگاههاي همه‌ي بلاد اسلامي ‌بخواهند مشکله‌ي اسلام و ممالک اسلامي ‌حل بشود، بايد مردم را بيدار کنند؛ اين مردمي ‌که با تبليغات چند ساله، به آنها باورانده بودند که نمي‌شود با امريکا يا با شوروي مخالفت کرد و الان هم باور ملّتهاي ديگري هست. بايد اينها [را] به ايشان فهماند که مي‌شود.

بهترين دليل بر اينکه يک امري ممکن است، وقوع اوست و اين امر واقع شد در ايران.

دولتهاي ديگر، ملّتهاي ديگر گمان نکنند که ايران از آنها عُدّه (6) و عِدّه بيشتر داشت خير، شايد در عشاير عراق بيشتر از اين اسلحه باشد، لکن مغزهاي اينها را به واسطه‌ي تبليغات دامنه‌داري که شده است، شستشو کرده‌اند و از اسلام مأيوس کرده‌اند، و اين مغزها را پر کرده‌اند از اينکه با اين قدرتها نمي‌شود طرف شد. اين از چيزهايي است که با تبليغات خودِ آنها و عمّال آنها در داخل ممالک تحقق پيدا کرده است.
بايد آنهايي که در همه‌ي ممالک هستند، آنهايي که دلشان براي ملّتها مي‌تپد، آنهايي که به اسلام اعتقاد دارند و براي اسلام مي‌خواهند خدمت کنند، هر کدام در محل خودشان، ملّت خودشان را بيدار کنند؛ تا ملت، خودشان را که گم کرده‌اند، پيدا کنند. ملّتها خودشان را گم کرده‌اند، مملکت خودشان را گم کرده‌اند. هرچه در ذهنشان وارد مي‌شود، اين [است] که نمي‌شود با اين قدرتها طرف شد، اينها چه‌ها و چه‌ها خواهند کرد.

بايد از مغز ملّتها اين «نمي‌شودها» را بيرون کرد و به جاي آن، «مي‌شودها» را گذاشت. نه، مي‌شود اين کار را کرد. يک ميليارد جمعيت - تقريباً - جمعيت مسلمين با دارا بودن آن همه امکانات و آن سرزمينهاي وسيع و آن مخازن زيرزميني وسيع و آن پشتوانه‌ي اسلامي - الهي، نبايد در ذهنشان بيايد که نمي‌شود. اين قدرت بزرگ شيطاني شوروي، که با تمام قوا افغانستان را مي‌خواهد خفه کند، نتوانسته است. ملّت اگر يک چيزي را نخواهند، نمي‌شود تحميلشان کرد. بايد ملّت را بيدار کرد تا بخواهند. ملّت ما هم قبل از بيست سال، خواب بود، توجّه نداشت. از بيست سال به اين طرف هي گفتند، گويندگان گفتند، علما گفتند، دانشگاهيها گفتند. کم‌کم رسيد به تظاهرات، کم‌کم رسيد به ريختن در خيابانها، کم‌کم رسيد به «الله اکبر»، و قدرت بزرگ شيطاني در مقابل «الله اکبر» نتوانست بماند؛ و همه مي‌خواستند بماند. من مطلع بودم همه‌ي قدرتها مي‌خواستند که اين نوکري (7) که براي همه‌شان خدمتگزار بي‌چون و چراست، در ايران بماند تا منافعشان را ببرند و هرچه ما ذخاير داريم آنها به رايگان ببرند، لکن ملّت وقتي نخواهد، نمي‌شود.

بايد ملّت را بيدار کرد که آن چيزي را که خيال مي‌کرد نبايد بخواهد، بخواهد و آن امري را که به خيالش نمي‌شود، بيدارش کرد که مي‌شود.

ملّت [ها] از دولتهاي خودشان بخواهند که تسليم بشوند، و الّا همان کاري را که ملّت ايران کرد، با آنها بکنند تا حلّ مشکل بشود.

حلّ مشکل بدون اينکه اشخاصي که سر راه ايستادند و مانع هستند از اين که مشکلات حل بشود، اينها را بايد از بين راه بردارند. هر جا شما برويد، در هر کشوري از کشورهاي اسلامي ‌نه، بلکه همه‌ي کشورهاي دنيا، اين سران قوم هستند که مانع هستند از رشد فکري و معنوي و مادّي ملّتها. (8)

راهبردهاي تصريحي:

1- تنها راه علاج مشکلات ملّتهاي مسلمان، بيداري آنان و تمسّک به ايمان اسلامي ‌است.
2- علما و روشنفکران اسلامي ‌مي‌بايست در جهت بيدارسازي ملّتهاي مسلمان اقدام کنند.
3- علما، شعرا، نويسندگان و هنرمندان بايستي وضعيت ملّت ايران و انقلاب اسلامي ‌را به اطلاع ملّتهاي مسلمان برسانند و نشان دهند که مي‌توانند در برابر قدرتها بايستند و حکومتهاي خود را اصلاح کنند.

نکات استنباطي:

1- مجد و عظمت مسلمانان زماني به دست مي‌آيد که بيدار و هوشيار شده باشند و اين وظيفه‌ي نخبگان کشورهاي اسلامي ‌است.
2- روشنگري، عامل مهم ابطال ترفندهاي دشمنان است.

پي‌نوشت‌ها:

1. صحيفه امام، ج13، صص 85 و 86.
2. صحيفه امام، ج17، ص 309.
3. صحيفه امام، ج17، صص 309 و 310.
4. صحيفه امام، ج17، ص 310.
5. صحيفه امام، ج19، صص 21 و 22.
6. توان، قدرت.
7. محمدرضا پهلوي.
8. صحيفه امام، ج13، صص 85 و 86.

منبع مقاله :
گردآوری: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، (1390)، سیره سیاسی حضرت امام خمینی (ره) (12)، تهران: قدر ولایت، چاپ اول.